سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نخستین عوض بردبار از بردبارى خود آن بود که مردم برابر نادان یار او بوند . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----67286---
بازدید امروز: ----4-----
جستجو:
آغاز دو . - دل مستمندم ای جان به لبت نیازدارد
  • درباره من
  • موضوعات وبلاگ
  • لینک عزیزان من
  • لوگوی من
    لوگوی من

  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • مطالب بایگانی شده
  • آوای آشنا
  • ا نتظار و ا نتظار و ا نتظار...... .!!!!!!!!!!!!!
    نویسنده: اشک جمعه 84/12/12 ساعت 10:38 عصر

    به نام آنکه محکوم به حبس عشقمان کرد وچه زیباست.

    انتظار یک عاشق (چه عشق مجازی،عرفانی،معنوی و... )

    انتظار

     

    هر روز انتظار ، انتظار . انتظار کسی که تو را فراموش کرده است. چه بیهوده است نگاه کردن به درهایی

    که برای همیشه بسته می مانند. چه بیهوده است ، نگاه کردن در آئینه هایی که صادق نیستند. به چشمهای خودت هم شک می کنی . دلت را بر می داری و کوچ  می کنی . به قربانگاه می رسی . خودت هستی و خودت. قربانی می شوی ، به دستان خودت. عشق را زنده می کنی . و در تنهایی هایت غرق می شوی . چه خون سیاهی ! چه  خون سیاهی !.......  . دردت را به هیچکس مگو، هرگز به روی کسی لبخند مزن، با کسی نه بگو ، نه بشنو .  سکوت کن ، سکوت ، رازت را فاش مکن . مبادا دلت هم از رازت با خبر شود، تنها باش ، تنهای تنها. و همه را دوست بدار، واین را هرگز در گوش کسی هم نجوا مکن، به حرفهایم خوب گوش بده. راز این است : تنها باش و عاشق !!! . بگذار در تنهایی ات همه جای بگیرند ، دوست و دشمن، منافق و موافق ، خشک و تر ، او و آنها. در را به  روی کسی مبند بگذار همه در تنهایی ات شریک باشند. تنهایی ات را که در آن عاشق به قربانگاه رفت و عشق از آسمان نازل شد. عشق وقتی بر تو نازل می شود  که خودت را در پای خودت قربانی کنی .

     

    عاشق را تنها یک چیز از پای در می  آورد :

     

    انتظار ، انتظار، انتظار......

     

    بگذار هر روز، دلیلی باشد در دست

    بگذار هر روز، عشقی باشد در دل

    بگذار هر روز، دلیلی باشد برای زندگی

    امشب هم فراموش کرد، مثل همه شبهایی که پشت پنجره او را به انتظار می نشستم و او نمی آمد

    آه ... صبح نزدیک است

    صدای خنده مستانه اش آمد، اما پنجره‌ام دیگر گشوده نخواهد شد

    چرا که دیگر از این پنجره که انتظارم را به تمسخر می‌گیرند  بی زارم

    خوش باش که من عمری ست به شنیدن خنده ی سر خوش و مستانه ات، به نگاهی دزددانه از پس پنجره

    دلخوشم ....

    در گذر زمان،

    عشق ها می میرند و فقط  خاطره‌هاست که شیرین و تلخ، دست نخورده به جای می مانند.

    بیشتر از همیشه دوستت دارم

    گر چه از عاشقی

    و از عاشق شدن بیزارم

    زیر آوار فرو ریخته عشق

    از دلم چیزی نمونده که به تو بسپارم

    اگر بیهوده می ترسیدم

    عشق را آنگونه که هست میدیدم

    شاید این لحظه غمگین وداع

    قلبمو دوباره می بخشیدم

    هر دریچه ای که رو به شب گشودم

    فکر تنهائی چشمهای تو بودم

    عاشقانه ترین سروده ام شعر چشمهای تو بوده

    از تو بوده

    خدا کند که بیایی

    یا حق


    افتخار دادند( )

  • در غم او اشک مجنونم آه..... .
    نویسنده: اشک شنبه 84/12/6 ساعت 8:30 عصر

    به نام آنکه خوب را آفرید تا زشت حسادت کند و این چنین خلق را به تعجب وادارد.

     

    امروز خیلی حرف دارم برای گفتن اگه دوست داشتین این مطلب خیلی خیلی طولانی رو بخونید: شامل سه بخش اول شامل حرف دلم توی این روزهای خاکستری، دومی مطلبی با عنوان عجب صبری خدا دارد ،برای هر قسمتی که صفا کردین نظر خود تون رو بنویسد.امیدوارم وقتتون رو الکی تلف نکرده باشم.

     

    چند روز پیش می خواستم آپ دیت کنم ولی مطلبم آماده نبود،اما حالا خوب بهانه دارم برای نوشتن ،

    هفته پیش می خواستم بنویسم رسولم سر از خاک بردار ،ببین عرب جاهلیت دوباره هویدا شد، اسم خودش رو گذاشته کشور دانمارک و دوباره داستان تمسخر خاتم نبیین محمد مصطفی (ص) رو امروز به اجرا در آورده و دل مسلمانان جهان رو چه شیعه و چه سنی شکست.

    اما نه، این هفته لشکر کفرو نفاق خودش رو نشون داد وبه کلیسای مسیحیان،به مساجد اهل تسنن          و« .... » این جا خالی رو خودتن پر کنید من که جرات ندارم بنویسم ومیگم السلام علیک یا امام علی بن محمد (ع) و السلام علیک یا حسن بن علی (ع) و سلامی ویژه به سرداب امام زمان (روحی و ارواحنا فداه).

    و حرف آخرم یا بن الحسن:« لیت شعری این استقرت بک انوی بل ای ارض تقلک او ثری . »

     

    ای کا ش می وانستم که این دوری به این دنیای واژگون خواهد رسید،اگه می دونستم کمتر خطا می کردم و بیشتر دعا می کردم ، که بیایی آقا  و ظهور کنی و دیگر شاهد این گونه شکستن دل شما در پرده غیبت    نمی بودم.

     

    عجب صبری خدا دارد.... .

     

    عجب صبری خدا دارد، اگر من جای او بودم، همان یک لحظه اول که اول ظلم را دیدم از این مخلوق  پس وجدان ، جهان را با همه زیبایی و زشتی بروی یکدیگر ویرانه می کردم.

    عجب صبری خدا دارد ، اگر من جای او بودم، که در همسایه  صدها گرسنه ، چند بزمی عیش نوش می دیدم نخستین نعره مستانه را خاموش وآن دم بر لب پیمانه می کردم.

    عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم، که می دیدم یکی عریان ، یکی لرزان، دیگری پوشیده از صد جامه رنگین ،زمین آسمان را واژگون  مستانه می کردم.

    عجب صبری خدا دارد ، اگر من جای او بودم ،چرا من جای او باشم ، همین بهتر که او جای خود بنشسته و تاب تماشای زشتکاری های این مخلوق را دارد و گرنه من جای او چو بودم یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل فرازانه می کردم.

     

    عجب صبری خدا دارد، عجب صبری خدا دارد، عجب صبری خدا دارد... .

     

    خدا کند که بیایی

    با تشکر اشک مجنون


    افتخار دادند( )

  • می ترسم از..... .(2)
    نویسنده: اشک دوشنبه 84/11/10 ساعت 7:41 عصر

     

    بنام او خون در درگاهش، معنای پیروزی ست.

    السلام علیک یا اباعبدا... (ع)  .

    سلام به شما خواننده عزیز .

    الحمدلله رب العالمین به خاطراینکه به من نظر لطفی داشت و وبلاگ نویسم کرد.

    از تمام کـــسانیکه به مطــلب قبلــی لطف داشتند وباعـث بـرگزیده شدن وبلاگ شدند،تشکر می کنم واین رو هم بگم به تک تک وبلاگهای شما سر خواهم زد و جواب لطف شما رو خواهم داد.

     

    آدم می مونه از انقلاب بنویسه یا سردار شهید.

    از انقلاب ...... .

    همون انقلابی که امام(ره) با هزار تا امید های مختلف اون رو ایجاد کرد: امید ظهور،آزادی مردم،از بین بردن جهل و فقر و ..... .

    اما،امام(قدس) نیست که ببینه بعضی از ناجوان مردان با لباس دین توی خیابون و کوچه ها دارن همون وظیفه عمال گماشته شاه رو انجام می دهند ،و دارند از سر زنهای مملکت کشف حجاب می کنند واز پسر جونها دارن حیاء وپاکدامنی و لباس تقوا رو در قالبهای مختلف پاک می کنند( بازار گرم موسیقی،آنتن های ماهواره،قرص اکس و بدتر از همه دور کردن از علمای دینی و....).

    تنها حرفم در باره انقلاب این بود ،حالا چه فرقی میکنه دخترم یا اینکه ... . باید این تذکرات به کرات تکرار بشه .فقط امیدم اینه چراغهای هدایت هیچ وقت گم نمی شوند.

    وقت خوبی دست داده حالا در ایام 22 بهمن قرار می گیریم و چه مبارک شده با نام ابا عبدا... (ع)برویم این مولا رو بشناسیم یک تجدید بیعتی کرده باشیم.

     

    خدا کند که بیایی ...... .

     

    حرف دومم در باب ابا عبد ا...(ع) من کوچکتر از این حرفها هستم که درباره این مولای شجاعان بنویسم و فقط یک عکس ساختم شاید تونسته باشم احساسات خودم رو بیان کرده باشم.

     

     دست  از  طلب  ندارم  تا کام من  بـــر آید 

    یا جان رسد بجانان یا جان زتن  بر آید

     

     

     اگه اندازه بزرگتر می خواهید اینجا رو کلیک کنید 

     

     

     

    و میدانم می آیی:

              تو می آیی بهانه من ،

              و می دانم دوباره شاخه های خشک احساسم ،

             جوانه می زند .

    یا حق

    خدا کند که بیایی

     

    افتخار دادند( )